هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که از عشق الهی و رهایی از تعلقات دنیوی سخن میگوید. شاعر از غرق شدن در دریای عشق، پاکی دل، و زیبایی یار معنوی صحبت میکند و مخاطب را به دیدن حقیقت و رها کردن تعلقات دنیوی دعوت مینماید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعارههای به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۶۸۱
غرق آن بحر محیطست دل شیدایی
غرق آن بحر چنان شو،که ازو برنایی
طبل پنهان مزن،ای دوست، دگر زیر گلیم
که کلیمی و ملک سای و فلک فرسایی
تا دل از زنگ هوی پاک نگردد هرگز
نتوان گفت که: چون آینه روشن رایی
ز کحا میرسی،ای یار،چنین شنگ و لطیف؟
بکجا میروی،ای دوست،بدین زیبایی؟
تو پس پرده و دلها همه غرقند بخون
پرده بردار، که خورشید جهان آرایی
روی آن یار بهر حال عیانست، ببین
نقد را باش چرا در گرو فردایی؟
قاسم ازجام می عشق حیات جان یافت
زاهدا، باده بکش،باد چه می پیمایی؟
غرق آن بحر چنان شو،که ازو برنایی
طبل پنهان مزن،ای دوست، دگر زیر گلیم
که کلیمی و ملک سای و فلک فرسایی
تا دل از زنگ هوی پاک نگردد هرگز
نتوان گفت که: چون آینه روشن رایی
ز کحا میرسی،ای یار،چنین شنگ و لطیف؟
بکجا میروی،ای دوست،بدین زیبایی؟
تو پس پرده و دلها همه غرقند بخون
پرده بردار، که خورشید جهان آرایی
روی آن یار بهر حال عیانست، ببین
نقد را باش چرا در گرو فردایی؟
قاسم ازجام می عشق حیات جان یافت
زاهدا، باده بکش،باد چه می پیمایی؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.