۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲

یا رب، این درد فراقا چه دوا شایه کدن
خبر آشوم، مگر تیغ و کفن در گردن

می دل و جان بهجران تو گر هم چین بو
وادلی! وای بدل! وای بمن! وای بمن!

واخوری باده گلگون بسعادت همه شو
می همه روج بغم خون جگر وا خوردن

بس تب هجر بکشتیم که لاوی لاوی
اگه گوییم بوصل تو که: جان در تن تن؟

گفتمش: یار منی، گفت که: نی یار نه این
می کواشا بتو آسان که سوا یاریون

با تو دارم سخنی، روی بر و خواهم گفت
بشنو، ای جان، سخن بنده بوجه احسن

قاسما، اوزیه کوشی بوصال آسان تر
بوصال اوزیه شادست و بهجران مودن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.