۱۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳

با گیل دلبر گفتم که: ای جان
تی دوست داریم، تی بنده فرمان

خندید چون گل و ز ناز می گفت :
هینی خوآندی، هینی و ساکان

گفتم: غریبم و آنگاه عاشق
می دا نپرسی مسکین غریبان؟

دل تی غلامی، جان تی کمینه
خواوا و مفروش می دین و ایمان

قاسم، چه تی روز، وا کوخ و وا شو
ناچار واخشت گیلان بگیلان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.