هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و اسارت در قفس هستی سخن می‌گوید. او با تصاویری مانند آیینه، بلبل، پروانه و خار و خس، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند. عشق برای او مانند نسیمی است که قفس را گلستان می‌کند و او را از هر چه غیر از معشوق است، بی‌نیاز می‌سازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۰

چو آیینه در دل گدازم نفس را
شکستن مبادا طلسم قفس را

نه بلبل نه پروانه این جذبه دارد
دهد بال پرواز من خار و خس را

به یاد تو پیمانه بخشم هوا را
به بوی تو گلدسته بندم هوس را

دچارم نشد ناله وگریه گاهی
که سازم پریشان دماغ جرس را

مرا زور می بس نیندیشم از کس
بگیرم قدح را ببندم عسس را

زداغش چه آیین که در دل نبستم
چراغان کنم تا گلستان قفس را

ز ویرانی آبادتر خانه عشق
نسیمی کند شهر بند هوس را

اسیر محبت مرا می شناسد
ندانسته ام کم ز خود هیچکس را
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.