۱۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲

داشتی مخصوص من تا لطف عام خویش را
کردی آزاد از غم عالم غلام خویش را

در محبت داده ام آیینه دل را جلا
پخته ام در آتشی سودای خام خویش را

عشق نگذارد که بنشیند غباری بر دلم
کی کند ساقی به خاک آلوده جام خویش را

خاطر صیاد چون شد جمع از صید اسیر
کرد رشک گلستان فیض دام خویش را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.