هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از ناامیدی، تنهایی و نداشتن پناهگاهی در جهان شکایت میکند. او احساس میکند که از بخت بد رنج میبرد و حتی اگر امیدی داشته باشد، مانند دیگران نمیتواند از آن بهرهمند شود. همچنین، او اشاره میکند که تنها آرامگاهش آتشکده است و در جهان جای دیگری برای سجده ندارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی و احساسی مانند ناامیدی و تنهایی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد. درک این شعر نیاز به بلوغ فکری و تجربهی بیشتری از زندگی دارد.
شمارهٔ ۳۶
بی رخت شکوه ز بخت سیهی نیست مرا
لاف طاقت زده ام کم گنهی نیست مرا
دیده گر جلوه گه گلشن امید شود
همچو نرگس سر و برگ نگهی نیست مرا
حلقه دام در این سلسله محراب دعاست
ورنه در هر دو جهان سجده گهی نیست مرا
می زند سوز دلم طعنه به آرام سپند
به ز آتشکده آرامگهی نیست مرا
لاف طاقت زده ام کم گنهی نیست مرا
دیده گر جلوه گه گلشن امید شود
همچو نرگس سر و برگ نگهی نیست مرا
حلقه دام در این سلسله محراب دعاست
ورنه در هر دو جهان سجده گهی نیست مرا
می زند سوز دلم طعنه به آرام سپند
به ز آتشکده آرامگهی نیست مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.