هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن مرغی در قفس با صیاد خود گفت‌وگو می‌کند. مرغ از وضعیت خود و جهان اطرافش شکایت می‌کند و بیان می‌کند که دنیا پر از خطرات و دام‌هاست و هیچ جایی امن نیست. او از صیاد می‌خواهد که عبرت بگیرد و به هوی و هوس‌های دنیوی دل نبندد، زیرا حاصل زندگی بیهوده، تنها آه سردی است که نفس نامیده می‌شود.
رده سنی: 15+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، مفاهیمی مانند هوی و هوس، عبرت‌گیری و نگاه انتقادی به دنیا برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است.

کاروان چمن

گفت با صید قفس، مرغ چمن
که گل و میوه، خوش و تازه رس است

بگشای این قفس و بیرون آی
که نه در باغ و نه در سبزه، کس است

گفت، با شبرو گیتی چکنم
که سحر دزد و شبانگه عسس است

ای بسا گوشه، که میدان بلاست
ای بسا دام، که در پیش و پس است

در گلستان جهان، یک گل نیست
هر کجا مینگرم، خار و خس است

همچو من، غافل و سرمست مپر
قفس، آخر نه همین یک قفس است

چرخ پست است، بلندش مشمار
اینکه دیدیش چو عنقا، مگس است

کاروان است گل و لاله بباغ
سبزه‌اش اسب و صبایش جرس است

ز گرفتاری من، عبرت گیر
که سرانجام هوی و هوس است

حاصل هستی بیهودهٔ ما
آه سردی است که نامش نفس است

چشم دید این همه و گوش شنید
آنچه دیدیم و شنیدیم بس است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:کارگاه حریر
گوهر بعدی:کارهای ما
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.