هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد عشق، شکست‌های روحی و جستجوی معنا سخن می‌گوید. او از مفاهیمی مانند بیدلی، عشق، گذشت از خود، و رسیدن به یقین صحبت می‌کند. همچنین، از طبیعت و عناصری مانند گلستان، بهار، و بلبل به عنوان نمادهایی برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۵۱

اگر ز درد نشانی بود فغان تو را
شکستگی نکند صید استخوان تو را

به راه بیدلی خود چو عکس آینه باش
که از تو شوق کند جستجو نشان تو را

برو ز خاطر پرواز تا به گلزاری
که دام سبز کند گرد خون چکان تو را

زخویش بگذر و سرگرم جستجویی گرد
که نور دیده نماید یقین گمان تو را

سپند گریه بسوزم چو گرم جلوه شوی
مباد چشم بد آیین گلستان تو را

که داد خنده رنگین و پرگشودن شوخ
بهار زخم دل و بلبل گمان تو را؟

به چشم آینه و آب اعتباری نیست
حیا به دیده کشد گرد آستان تو را

همین بس است که درگلستان وحشت اسیر
شمرده است غنیمت جنون فغان تو را
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.