۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۳

کی زدل بیرون کنم درد تمنای تو را
چون توانم دید خالی جای غمهای تو را

گریه تا مکتوب اشکم را به صحرا برده است
روح مجنون کرده استقبال رسوای تو را

دیده ام گلدسته می بندد ز عمر جاودان
باغبان خضر است گلزار تماشای تو را

صد خیابان سرو بالا می کشد از دیده ام
در نظر دارم خیال سرو بالای تو را

گشته ایم از دیدن روی تو بیخود چون اسیر
چون تواند دید چشم من سراپای تو را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.