۱۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۲

هر چند تپید بسمل ما
خندان تر گشت قاتل ما

گر برق ز آبرو نیفتد
خجلت زدگی است حاصل ما

در سینه دگر سخن نمانده است
جای دل اوست یا دل ما

دیوانه آن نزاکت خو
شد زلف پری سلاسل ما

می جوشد خنده از گل او
می روید لاله از گل ما

گوشی نکشید گوش دردی
فریاد ز حسرت دل ما

در سینه گلستان نگنجد
زخمی که شکفته در دل ما

بر دوری ما چرا نخندد
جامی زده حسرت از دل ما

از زخم نهان که بیشتر باد
گل کرد بهار در گل ما

کس را به سخن نمی گذارد
گر قاتل ماست قاتل ما

چندانکه اسیر درد دیدیم
آسان تر گشت مشکل ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.