هوش مصنوعی:
در این متن، مرغکی با مادر خود دربارهٔ آینده و زندگی صحبت میکند. مرغک میخواهد پرواز کند و زندگی جدیدی را تجربه کند، اما مادرش به او هشدار میدهد که دنیا پر از خطرات و فریبهاست و باید از آشیانهٔ امن خود محافظت کند. مادرش همچنین به او یادآوری میکند که زندگی پر از فراز و نشیب است و خوشبختی دائمی وجود ندارد. متن با توصیههایی دربارهٔ زندگی و تجربههای آن به پایان میرسد.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و راهنماییهایی دربارهٔ زندگی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. مفاهیمی مانند خطرات زندگی، فریبهای دنیا و فراز و نشیبهای زندگی بیشتر مناسب نوجوانان و بزرگسالان است که میتوانند این مفاهیم را درک کرده و از آنها درس بگیرند.
کودک آرزومند
دی، مرغکی بمادر خود گفت، تا بچند
مانیم ما همیشه بتاریک خانهای
من عمر خویش، چون تو نخواهم تباه کرد
در سعی و رنج ساختن آشیانهای
آید مرا چو نوبت پرواز، بر پرم
از گل بسبزهای و ز بامی بخانهای
خندید مرغ زیرک و گفتش تو کودکی
کودک نگفت، جز سخن کودکانهای
آگاه و آزموده توانی شد، آن زمان
کگه شوی ز فتنهٔ دامی و دانهای
زین آشیان ایمن خود، یادها کنی
چون سازد از تو، حوادث نشانهای
گردون، بر آن رهست که هر دم زند رهی
گیتی، بر آن سر است که جوید بهانهای
باغ وجود، یکسره دام نوائب است
اقبال، قصهای شد و دولت، فسانهای
پنهان، بهر فراز که بینی نشیبهاست
مقدور نیست، خوشدلی جاودانهای
هر قطرهای که وقت سحر، بر گلی چکد
بحری بود، که نیستش اصلا کرانهای
بنگر، به بلبل از ستم باغبان چه رفت
تا کرد سوی گل، نگه عاشقانهای
پرواز کن، ولی نه چنان دور ز آشیان
منمای فکر و آرزوی جاهلانهای
بین بر سر که چرخ و زمین جنگ میکنند
غیر از تو هیچ نیست، تو اندر میانهای
ای نور دیده، از همه آفاق خوشتر است
آرامگاه لانه و خواب شبانهای
هر کس که توسنی کند، او را کنند رام
در دست روزگار، بود تازیانهای
بسیار کس، ز پای در آورد اسب آز
آن را مگر نبود، لگام و دهانهای
مانیم ما همیشه بتاریک خانهای
من عمر خویش، چون تو نخواهم تباه کرد
در سعی و رنج ساختن آشیانهای
آید مرا چو نوبت پرواز، بر پرم
از گل بسبزهای و ز بامی بخانهای
خندید مرغ زیرک و گفتش تو کودکی
کودک نگفت، جز سخن کودکانهای
آگاه و آزموده توانی شد، آن زمان
کگه شوی ز فتنهٔ دامی و دانهای
زین آشیان ایمن خود، یادها کنی
چون سازد از تو، حوادث نشانهای
گردون، بر آن رهست که هر دم زند رهی
گیتی، بر آن سر است که جوید بهانهای
باغ وجود، یکسره دام نوائب است
اقبال، قصهای شد و دولت، فسانهای
پنهان، بهر فراز که بینی نشیبهاست
مقدور نیست، خوشدلی جاودانهای
هر قطرهای که وقت سحر، بر گلی چکد
بحری بود، که نیستش اصلا کرانهای
بنگر، به بلبل از ستم باغبان چه رفت
تا کرد سوی گل، نگه عاشقانهای
پرواز کن، ولی نه چنان دور ز آشیان
منمای فکر و آرزوی جاهلانهای
بین بر سر که چرخ و زمین جنگ میکنند
غیر از تو هیچ نیست، تو اندر میانهای
ای نور دیده، از همه آفاق خوشتر است
آرامگاه لانه و خواب شبانهای
هر کس که توسنی کند، او را کنند رام
در دست روزگار، بود تازیانهای
بسیار کس، ز پای در آورد اسب آز
آن را مگر نبود، لگام و دهانهای
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:کوته نظر
گوهر بعدی:کوه و کاه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.