هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعاره‌های عمیق، به بیان احساسات عاشقانه، درد دوری، انتظار و ناامیدی می‌پردازد. شاعر از فرار آتش از لاله‌زار، فرار صیاد از شکار، و فرار گوهر به دامان کوهسار صحبت می‌کند تا نشان دهد چگونه عشق و امید گریزان هستند. همچنین، او از تپش دل بیقرار و فرار رنگ وعده از سیمای انتظار سخن می‌گوید، که همه نشان‌دهنده‌ی حالات روحی شاعر در مواجهه با ناکامی‌ها و ناملایمات زندگی است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۴۱

ز گر مخوییت آتش ز لاله زار گریخت
ز زهر چشم تو صیاد از شکار گریخت

مگر به گردش چشم تو سال عاشق گشت
که عید ناشده امسال او به پار گریخت

رمیده شهر به صحرا ز دل تپیدن من
به این امید که پرسد کسی چکار گریخت؟

تپیدن دلی از بیقراریم گل کرد
که رنگ وعده ز سیمای انتظار گریخت

هنر گداخته بودش زخلعت رنگین
گهر زشرم به دامان کوهسار گریخت

وطن شناس شوم شاید از دیار غریب
شمیم گل زخجالت به خارزار گریخت

مگو شرار چرا شد به سنگ خاره نهان
ز شوخی نفس سرد روزگار گریخت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.