هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و دردآلود است که در آن شاعر از اضطراب، دوری معشوق، و درد فراموشی سخن میگوید. او از عشق و محبت با تصاویری مانند گلستان و شبنم یاد میکند، اما در عین حال از رنج دوری و کینههای ناخواسته مینالد. شاعر با اشاره به می، خمار، و شراب، حالتی از مستی و نشئه را توصیف میکند که یادآور روزهای جوانی است.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی احساسی نیاز دارد. همچنین، اشارههای غیرمستقیم به می و مستی ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال نامناسب باشد.
شمارهٔ ۱۴۶
از آنم دل عدوی اضطراب است
که در دل یاد چشمش مست خواب است
گلستان محبت را هوایی است
که شبنم خانه سوز آفتاب است
دماغم تا رسید از می خمارم
طلوع نشئه چون عهد شباب است
زیادت گر شود غافل گدازد
دلم از دوری آتش کباب است
فراموشی است تیغ کینه خصم
تلافی در دلم نقشی بر آب است
به خون خویش ما را نشئه دارد
مگر شمشیر او موج شراب است
اسیر از دوست پرسیدن چه حاجت
سؤال ما که دشنامش جواب است
که در دل یاد چشمش مست خواب است
گلستان محبت را هوایی است
که شبنم خانه سوز آفتاب است
دماغم تا رسید از می خمارم
طلوع نشئه چون عهد شباب است
زیادت گر شود غافل گدازد
دلم از دوری آتش کباب است
فراموشی است تیغ کینه خصم
تلافی در دلم نقشی بر آب است
به خون خویش ما را نشئه دارد
مگر شمشیر او موج شراب است
اسیر از دوست پرسیدن چه حاجت
سؤال ما که دشنامش جواب است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.