۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۴

گل دیوانگی از سایه خارم پیداست
جوش آشفتگی از رقص غبارم پیداست

همچو آن شعله که شوخی کند از پرده دود
... ارم پیداست

تنم از آتش دل یک نفس سوخته است
بوده با خوی تو عمری سر و کارم پیداست

نشد از خواب عدم شمع محبت خاموش
دل بیدرد ز پرواز شرارم پیداست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.