۱۴۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۶

زعشق مرتبه حسن دلنشین پیداست
زشیشه جوهر این آب آتشین پیداست

مخورفریب زشیرین لبان زیرنقاب
نشان آبله روی انگبین پیداست

غمت نهان زکه دارم که همچو قبله نما
تپیدن دل ازآیینه جبین پیداست

نهفته درلب خاموش حرص طول امل
نشان جاده زهمواری زمین پیداست

کند چو شوخیت انگشتری ز حلقه زلف
فروغ دست تو چون آب در نگین پیداست

نهان به باغ خیالت صبوحیی زده اند
ز چهره گل و سیمای یاسمین پیداست

برای دعوی جوهر چه احتیاج گواه
چو تیغ دستی اگر هست از آستین پیداست

دلی نباخته باشی به آشنایی خویش
زچهره بندی آیینه اینچنین پیداست

برای حسرت من باده خورده پنداری
دلم گداخته زان روی آتشین پیداست

فکنده شور شنیدم کسی به قلب ریا
اسیر توبه شکن بوده اینچنین پیداست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.