هوش مصنوعی: این شعر از نشانه‌های عشق و رنج در جهان سخن می‌گوید. شاعر از آتشکده‌ها، بتکده‌ها و طبیعت برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند. اضطراب، شوق، عشق و جنون از موضوعات اصلی این شعر هستند. شاعر در نهایت به زیبایی‌های طبیعت و عشق اشاره می‌کند که در همه جا قابل مشاهده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی در شعر وجود دارد که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۶۸

از هر آتشکده ای سینه فگاری پیداست
خاطر نازکی از هر سر خاری پیداست

هر دلی بتکده نقش و نگاری دارد
من و آن نقش که از چهره یاری پیداست

صیدگاه دلم آیا ورق جلوه کیست
که ز هر نقش قدم زخم شکاری پیداست

چه توان کرد که در عالم بی بال و پری
جوهر ذره ز هر مشت غباری پیداست

اضطرابم دگر از باده تمکین سرشار
شوخیش داده به خود باز قراری پیداست

می توان نقش زد افسردگی از چهره خصم
نگهش همچو غباری ز مزاری پیداست

سیرها می کنم از آینه عشق و جنون
هر طرف می نگرم باغ و بهاری پیداست

کوهساری است جنون در نظر شوق اسیر
که ز هر دامن او ابر بهاری پیداست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.