۱۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۲

بسکه از رشک سرشکم خاطر دریا پر است
از دل آب گهر تا غنچه دلها پر است

دختر رزخونی عیش و ملالم گشته است
کی دلم خالی شود در بزم تا مینا پر است

جلوه بسیار است خضر رهبری در کار نیست
دیده (گر) داری همه عالم ز نقش پا پر است

گر چه بر قلب کمانداران ابرو می زنم
در خور صبری که دارم نیم استغنا پر است

من که از دریا به موجی گشته ام قانع اسیر
جلوه ریگ روان در دامن صحرا پر است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.