۱۳۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۵

اقلیم درد را سحر و شام دیگر است
مستان عشق را رم و آرام دیگر است

عنقا به زور بال تجرد بلند شد
بی قید نام و ننگ شدن نام دیگر است

دردسر خمار ندارد شراب عشق
دل مست ساقی دگر و جام دیگر است

سرسایه ای چو سایه تیغ تو جست اسیر
او را در این دیار سرانجام دیگر است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.