۱۲۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۷

فغانم از دل دیوانه گرم است
غبار تربت پروانه گرم است

به چشم کم غبارم را چه بینی
دل صحرا به این دیوانه گرم است

چرا لب تشنه ساغر نباشم
هوای گلشن میخانه گرم است

به داغ تازه ماند سایه گل
سرش از گردش پیمانه گرم است

اسیر از توبه هم گردید بیزار
هنوز از مستیش میخانه گرم است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.