۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۸

پیش سامان سرشکم مایه دریا کم است
بهر طغیان جنونم وسعت صحرا کم است

هر چه بینی پرتوی از حسن عالمگیر اوست
جلوه بسیار است اما دیده بینا کم است

گر شراب کم دهد ساقی گناه ظرف توست
ورنه در میخانه توفیق که از مینا کم است

خانه بر دوشی نمی داند چو عاشق گردباد
هرزه گردی همچو او در دامن صحرا کم است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.