۱۶۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۳

کار نفس ز جلوه رنگین گذشته است
تا دیگر از دلم به چه آیین گذشته است

رشکم برای عرض تجمل برد به باغ
چاک دلم ز دامن گلچین گذشته است

از سرگذشتگی هنر بسمل تو نیست
کاری که کرده از سر تحسین گذشته است

یا رب مباد راز دلم نقل مجلسی
در خاطر آن تبسم شیرین گذشته است

تا بیخودم شراب جنون می کشم اسیر
کارم ز عقل و هوش و دل و دین گذشته است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.