هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج‌های عاطفی و دل‌شکستگی خود می‌گوید. او از گذشت روزهای رنگین زندگی و فراموشی آیین‌های عاشقانه شکایت دارد و احساس می‌کند که عقل، هوش، دل و دینش را از دست داده است. همچنین، از رازدلش می‌ترسد که مبادا برملا شود و خاطرات شیرین گذشته را به یاد آورد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعاتی مانند دل‌شکستگی و از دست دادن اعتقادات نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۶۳

کار نفس ز جلوه رنگین گذشته است
تا دیگر از دلم به چه آیین گذشته است

رشکم برای عرض تجمل برد به باغ
چاک دلم ز دامن گلچین گذشته است

از سرگذشتگی هنر بسمل تو نیست
کاری که کرده از سر تحسین گذشته است

یا رب مباد راز دلم نقل مجلسی
در خاطر آن تبسم شیرین گذشته است

تا بیخودم شراب جنون می کشم اسیر
کارم ز عقل و هوش و دل و دین گذشته است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.