هوش مصنوعی: این شعر از درد دوری از یاران و عزیزان می‌گوید و از غم و اندوه ناشی از این جدایی سخن می‌راند. شاعر از تأثیر این دوری بر روح و روان خود و محیط اطرافش مانند آسمان، باغ، و چراغ صحبت می‌کند. همچنین، از حسرت دیدار و تأثیرات عاطفی این فراق بر خود و طبیعت اطراف یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۷۱

نه همین از دوری احباب داغم کرده است
آسمان زهر هلاهل در ایاغم کرده است

مرده شمع مجلس افروزی که از هجران او
جای روغن خون دل غم در چراغم کرده است

بسکه الفت داشت با من حسرت دیدار او
در دل خود هر نفس گرد سراغم کرده است

نو بهاری رفته است از گلشن عالم برون
گریه یاران در و دیوار باغم کرده است

غنچه باغ فراقش هر دم از شوخی اسیر
جای بو بیهوشدارو در دماغم کرده است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.