هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد و رنج درونی خود می‌گوید که به حدی رسیده است که اشک و ناله‌اش به فغان تبدیل شده است. او احساس می‌کند که راز دلش برملا شده و طاقتش به پایان رسیده است. همچنین، اشاره‌ای به گذر زمان و تغییر حالات دارد، مانند پیر شدن و جوان شدن دوباره. در پایان، شاعر از مستی و شوریدگی در کوی معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و حزن‌انگیز است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مستی و شوریدگی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۲۷۸

گریه زچشمم به امان آمده است
ناله ز آهم به فغان آمده است

محرم و بیگانه از این پرده دور
راز دل ما به زیان آمده است

چون نکند طاقتم از خود کنار
حرف کنارش به میان آمده است

چله نشینی به از انگور نیست
پیر به خم رفته جوان آمده است

از سرکوی تو چو مستان اسیر
خنده کنان نعره زنان آمده است
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.