هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق مجنون‌وار، حسرت، جنون و دل‌باختگی سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند مجنون، صحرای جنون، زلف پیچیده و خضر، احساسات خود را بیان می‌کند. او از بی‌تابی در عشق، بیهودگی تدبیر و اسارت در یاد معشوق می‌گوید و سرنوشت بشر را در این راه پر رمز و راز توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و احساسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و نمادهای پیچیده‌ی ادبیات کلاسیک فارسی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۸۹

هر نگاه گرم ما مجنون کامل گشته ای است
هر سرشک حسرت ما صید بسمل گشته ای است

کی به صحرای جنون بی صرفه جولان می کند
گرد ما دیوانه دنبال محمل گشته ای است

الفتی دارد سر زلف تو با کفر و جنون
رشته تدبیر زنار سلاسل گشته ای است

خضر هم در وادی دل می شود آخر غبار
هر نسیم این بیابان سعی کامل گشته ای است

بی تمنای تو داغ عمر ضایع کرده ایم
هر نفس در دفتر ما فرد باطل گشته ای است

هیچکس از سرنوشت خلق سر بیرون نکرد
هر که را دیدم در این اندیشه بسمل گشته ای است

فارغ از اندیشه غیریم تا در دل اسیر
یاد ابروی کسی تیغ حمایل گشته ای است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.