۱۳۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۱

بازم از مژگان شوخی خارخار عاشقی است
دل درون سینه ام از انتظار عاشقی است

سبزه خط گر دمید از گلشن حسنت چه غم
بیقراران رخت را نوبهار عاشقی است

خوشدلی ارزانی یاران فارغبال باد
من دل خرم نمی خواهم که عار عاشقی است

زان وفا دشمن جفا چندانکه بینی صبرکن
اینچنین می باشد ای دل کار و بار عاشقی است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.