هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دلباختگی خود سخن میگوید. او از نگاه معشوق، فریبخوردگی در دام عشق، و درد فراق میگوید و بیان میکند که یاد روی دوست برایش مانند گلشنی است که در آن عندلیبان میگریند. شاعر همچنین از جنون عشق و آشفتگی خود در بهار عشق سخن میگوید و اشاره میکند که در دیاری که او اسیر عشق است، خریداری برای گفتگو وجود ندارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و استعارههای ادبی است که درک آنها ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جنون عشق و درد فراق ممکن است برای سنین پایینتر نامناسب باشد.
شمارهٔ ۳۵۷
به دور چشم توام التجا به دوران نیست
نگاه گرم کم از خاتم سلیمان نیست
فریب خورده دام نگاه می داند
که زیر تیغ تغافل نشستن آسان نیست
ز گرد راه تو روشن کنم سواد نظر
غبار بینشم از سرمه صفاهان نیست
مرا که یاد رخ دوست گلشن نظر است
هجوم گریه کم از جوش عندلیبان نیست
جنون پرستم و آشفتگی بهار من است
دماغم از گل باغ کسی پریشان نیست
ندیده روی خریدار گفتگوی اسیر
در آن دیار که خیل کسادی ارزان نیست
نگاه گرم کم از خاتم سلیمان نیست
فریب خورده دام نگاه می داند
که زیر تیغ تغافل نشستن آسان نیست
ز گرد راه تو روشن کنم سواد نظر
غبار بینشم از سرمه صفاهان نیست
مرا که یاد رخ دوست گلشن نظر است
هجوم گریه کم از جوش عندلیبان نیست
جنون پرستم و آشفتگی بهار من است
دماغم از گل باغ کسی پریشان نیست
ندیده روی خریدار گفتگوی اسیر
در آن دیار که خیل کسادی ارزان نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.