۱۳۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۹

در سراپای شهید غم پنهان تو نیست
گل زخمی که نظرکرده مژگان تو نیست

جای آن است که بیتابی سیماب کند
یک نفس گر سر آیینه به دامان تو نیست

گریه ابر ندارد نمک اشک مرا
مکر آگاه ز شور لب خندان تو نیست

مو به مو آگهی از راز دلم چون گذری
نکته ای فاش تر از خنده پنهان تو نیست

گر چه از دامن گل پا نگذرد بیرون
غنچه را مرتبه گوی گریبان تو نیست

خبری از سر سرگشته خود نیست مرا
ای جفا پیشه ببین در خم چوگان تو نیست

زخم پنهان چو ز مژگان تو می دزدد اسیر
آگه از عربده چشم نگهبان تو نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.