۱۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶۱

خرقه پوشی است خودنمایی نیست
عشقبازی است میرزایی نیست

گل خورشید اگر به سر زده ای
همچو خار برهنه پایی نیست

حال مجنون ز گرد مجنون پرس
دور گردی است آشنایی نیست

خون دل جرعه جرعه نوشیدن
کار رندی و پارسایی نیست

نمک آباد کشور دگر است
حسن شهری و روستایی نیست

دست یابد به خون بشوید مرد
کار با پنجه حنایی نیست

شیشه قدر شکست می داند
چشم بر راه مومیایی نیست

ما و بیگانگی یار اسیر
قرب در بند آشنایی نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.