۱۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶۲

آیا دیگر چه مدعا داشت
بیگانه نگاه آشنا داشت

خجلت نکشید مشت خاکم
سامان ضیافت صبا داشت

برداشت ز خاک اعتبارم
تیر تو مگر پر هما داشت

نگشود لب شکایت ما
گنجوری حاتم حیا داشت

حرصم به نمک چشی فرستاد
جایی که قناعت امتلا داشت

بی عشق تو صاف زندگانی
خاصیت آب ناشتا داشت

هرگز نشکست کشتی ما
لنگر از صبر ناخدا داشت

خوش گرد سرکسی نگشتیم
حقا که هزار مرحبا داشت

شد نکهت گل کف غبارم
شوق تو به من چه کارها داشت

پیراهن صبر اسیر زد چاک
دیوانگی انتظار ما داشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.