هوش مصنوعی: این متن شعری است که به ناپایداری و ساختگی بودن دنیا می‌پردازد. شاعر از ناملایمات روزگار، بی‌وفایی زمانه، و نبود همراهان صمیمی شکایت دارد. او به زیبایی‌های گذرا و ناپایدار زندگی اشاره می‌کند و از دل‌سردی و تنهایی خود می‌گوید. در نهایت، شاعر به این نتیجه می‌رسد که دنیا پر از ناامیدی و رنج است و انسان در این جهان تنهاست.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، مضامین غم‌انگیز و ناامیدی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۶۴

رواج ساختگی های روزگار نداشت
زر شکسته دل بیش از این عیار نداشت

غبار سوخته ما به لاله زار گریخت
تحمل نفس سرد روزگار نداشت

وجود عرض سپه دید در مصاف عدم
به سرگذشتگی شوق یک سوار نداشت

در آن زمانه مدار و معاشم از دل بود
که روزگار معاش و فلک مدار نداشت

گداز ساختگی های روزگارم سوخت
ز روی گرم و خنک جلوه شرار نداشت

دلم به ملک وجود آبروی مشرب ریخت
یک آشنای موافق در این دیار نداشت

گل همیشه بهار است آمد اقبال
ز صد نگار یکی حسن روزگار نداشت

خزان ساختگی پرچمن فروشی کرد
به دلخراشی مهر فسرده خار نداشت

زمانه دفتر ایام را اگر می دید
گرفته گوشه تر از فرد افتخار نداشت

بهار خانه به دوشی چه خنده ها که نکرد
به شوخ چشمی مجنون گلی به بار نداشت

خرابی از گل صدبرگ باج می گیرد
هوای گوشه ویرانه را بهار نداشت

به صبر بیکس مطلب شکار خنده چرا
کسی چو شکر خداوند کردگار نداشت

مپرس باعث کام دل اسیر مپرس
نداشت روی توقع نکرده کار نداشت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.