۱۳۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۳

می کشیدی و نگه سیر چمن یاد گرفت
لب گشودی و صبا حرف زدن یاد گرفت

از دل خون شده ام یاد تو وحشت آموخت
همچو طوطی که در آیینه سخن یاد گرفت

کار توفیق نیفتاد به استادی کس
کی کسی پیشه دیوانه شدن یاد گرفت

باعث زمزمه پیرایی دیوانه مپرس
دید در خواب خوش آن چشم و سخن یاد گرفت

چقدر خنده به فهمیدگی عالم زد
هر که یک حرف ندانسته ز من یاد گرفت

شکوه دل شکنی های تو را بس که اسیر
کرد با خویش ندانسته سخن یاد گرفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.