۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹۵

گر عسس مال کسی از دزد معنی می گرفت
هر دل آیینه از دست تو حالی می گرفت

می نمودم وسعت آباد توکل را به او
گر کسی باج از دیار بینوایی می گرفت

از می حسرت دل هشیار عاشق مست بود
عمرها از دست ساقی جام خالی می گرفت

می نوشتم گر حدیث خال می شد وصف زلف
گر زبان خامه ام در شعر حالی می گرفت

گر اسیر از شوقت آهی در بیابان می کشید
گرد مجنون تا قیامت بوی لیلی می گرفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.