۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰۱

ای چار رکن عالم خشتی ز بارگاهت
خورشید سرفرازی در سایه کلاهت

هر صبح عید دولت افلاک بهر پابوس
رویند چون غلامان گرد حریم جاهت

گیرد هلال عیدی از نعل برق سیرت
پوشد غبار خلعت از گرد شاهراهت

برق سحاب نصرت تیغ عدو گدازت
ابر بهار دولت دست جهان پناهت

چون ما شکسته موری در ترکتاز باران
پامال گشته گردون از حمله سپاهت

رومی و ترک و هندو صید کمند فتحت
چون آفتاب تابان عالم شکارگاهت

شاها تویی سلیمان من مور ناتوانم
دارم امیدواری از لطف گاهگاهت

در خشکسال طالع مگذار تشنه کامم
تو نوبهار و من خس تو ابر و من گیاهت

شایسته دعایی زیبنده ثنایی
روز بدت نباشد دارد خدا نگاهت

تا روزگار باشد در روزگار باشی
مسعود صبح و شامت فرخنده سال و ماهت

اقبال هم عنانت بخت جوان به کامت
تأیید دستگیرت توفیق خیرخواهت

تا سایه تو باشد پیوسته بر سر ما
بادا همیشه یارب لطف خدا پناهت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.