هوش مصنوعی: این شعر از مولانا بیانگر درد و رنج عاشقانه و عارفانه است. شاعر از معشوق می‌خواهد که در درد و داغ او نپیچد و به دنبال او نباشد. او اشاره می‌کند که عشق واقعی مانند شبنم بر شعله نیست و نباید به دنبال سوداهای بی‌ثمر بود. شعر پر از تصاویر شعلی مانند گل، باغ، شبنم و شعله است که همگی نماد عشق و رنج هستند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۴۰۴

گه به درد و گه به داغ ما مپیچ
اینقدرها در سراغ ما مپیچ

نشئه گر سر جوش سودا نیستی
پا به دامان ایاغ ما مپیچ

شعله را سرکار شبنم کرده ایم
بوی گل در سیر باغ ما مپیچ

گر سمندر گشته ای پروانه ای
هرزه بر دود چراغ ما مپیچ

گل نمی گنجد در این آشفته باغ
نکهت گل بر دماغ ما مپیچ

درد می خیزد از این صحرای خشک
هیچکس گو در سراغ ما مپیچ

گفتمت گفتم اسیر خام سوز
رشته سودا به داغ ما مپیچ
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.