هوش مصنوعی:
شاعر در این متن به زیباییهای صبح و عشق اشاره میکند و از تأثیر آنها بر روح و روان خود سخن میگوید. او از روشنایی چراغ صبح، ستارهها، و فیض عشق یاد میکند و بیان میکند که این مواهب را با هیچ چیز دیگری عوض نمیکند. همچنین، شاعر از مستی و شادی ناشی از این نعمتها سخن میگوید و آرزو میکند که شبهایش همیشه با چراغ صبح روشن باشد.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۴۰۹
شب روز شد به یاد تو روشن چراغ صبح
با ساغر ستاره کنم سیر باغ صبح
از فیض عشق باج به قیصر نمی دهم
دارم دماغ باده و دارم دماغ صبح
با او به تازگی نمکی تازه کرده ام
از من کنید مهر پرستان سراغ صبح
در پرده بال می زند از بهر امتحان
من دیده ام که باز سفید است زاغ صبح
ممنون شدم ز فیض تو امشب اسیر (و) مست
هرگز مباد تیره شبت بی چراغ صبح
با ساغر ستاره کنم سیر باغ صبح
از فیض عشق باج به قیصر نمی دهم
دارم دماغ باده و دارم دماغ صبح
با او به تازگی نمکی تازه کرده ام
از من کنید مهر پرستان سراغ صبح
در پرده بال می زند از بهر امتحان
من دیده ام که باز سفید است زاغ صبح
ممنون شدم ز فیض تو امشب اسیر (و) مست
هرگز مباد تیره شبت بی چراغ صبح
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.