۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۳۳

سخنها بر زبان چون رشته ها بر سوزنی پیچید
خوش آزاری کشد هوشی که در فهمیدنی پیچد

دلم گر پنجه با فولاد گیرد تا بد از جوهر
ندارد دستم آن قدرت که طرف دامنی پیچد

به خارم هر که آتش می زند در پرده می سوزم
مبادا دود تلخی در دماغ دشمنی پیچد

نبندد خواب غفلت بال پرواز دل روشن
ندیدم ذره ای هرگز به دام روزنی پیچد

به این نیرنگها صید دلم کردن به آن ماند
که طفل از ساده لوحی بلبلی در گلشنی پیچد

ز بیم حرف سرد دوستان آتش مزاجان را
نفس دودی است کز باد صبا در گلخنی پیچد

نفس پیچد چو دود از وصف هر مویش اسیر امشب
چه خواهم گفت اگر آن طره در پیچیدنی پیچد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.