۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۵۷

از تماشای رخت شام و سحر می خندد
در تمنای لبت پسته شکر می خندد

شد غبارم ز شکر خندهای اکسیر نفس
می شوم زنده اگر بار دگر می خندد

جور بینی اگر از وصل نشان می خواهی
گل مقصود به گلزار خطر می خندد

گریه ام خنده نما خنده ام اندوه فزا
هر گل باغ جنون رنگ دگر می خندد

خنده خوشدلی ارزانی ناقص طربان
خرم آن است که با دیده تر می خندد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.