۱۳۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۴

سودای تو ما را به تمنای دگر برد
آیینه حیرت به تماشای دگر برد

هر چند که احرام سرکوی تو بستم
بیگانگی خوی توام جای دگر برد

این زمزمه در گوش که گویم که بفهمد
خاموشی من نسخه ز انشای دگر برد

یک شمه ز آوارگی خویش بگویم
در هر قدمم شوق به صحرای دگر برد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.