۱۳۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۶

کلفت زخاطرم دل بیدار می برد
زنگ از دلم پیاله سرشار می برد

بی گریه دست و پای تو موجی است در سراب
بیهوده عرض کوشش بسیار می برد

ناصح ز منع باده اگر نوش می کند
دیوانه را به دیدن خمار می برد

آواره گل ز آبله خون نچیده است
پایی که ره به کوچه زنار می برد

نازکدلان برای شگون می خرند اسیر
مفت دلی که حیرتش از کار می برد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.