۱۳۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲۲

کی قیامت در نظر با این تماشا بگذرد
از طراوت چشم تر جوشد به هر جا بگذرد

گر نباشد مانع نظاره شرم روی دوست
یک سر مژگان نگاهم از تماشا بگذرد

با غبار خاطرم گر آشنا گردد نسیم
موج نتواند سبک از روی دریا بگذرد

ابرکشت شعله دهقان پر پروانه است
می گدازد برق اگر بر حاصل ما بگذرد

عالم الفت تماشاخانه آمیزش است
می توان دیدن غباری گر ز دلها بگذرد

سبزه ای کز خاک مشتاق وفا روید اسیر
روز اول یک سر و گردن ز مینا بگذرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.