هوش مصنوعی:
این شعر از عشق و انتظار سخن میگوید و از درد فراق و سوختن در آتش عشق. شاعر با تصاویری مانند شمع، پروانه، و طاووس، احساسات خود را بیان میکند که در هر قدم با شوقی جدید میسوزد. انتظار معشوق چراغی است که در چشمش میسوزد و داغ عشق در هر دو جهان سرمایهاش است. شعر با حس رشک و بیم از پایان یافتن دیدار معشوق پایان مییابد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی بالا نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.
شمارهٔ ۵۴۲
نه همین نامه چو شمع از خبرم می سوزد
که چو پروانه پر نامه برم می سوزد
پر طاوس کشد سایه آن جلوه به خاک
هر قدم شوق به رنگ دگرم می سوزد
انتظارت نشود سرمه کش دیده کس
این چراغی است که از چشم ترم می سوزد
عضو عضوم سبق سوختن از هم گیرند
جگر از سینه ودل از جگرم می سوزد
هست در هر دو جهان داغ تو سرمایه من
هر کجا می روم آتش به سرم می سوزد
شمع بالین من امشب قد دلجوی کسی است
دل خورشید ز رشک جگرم می سوزد
نکند خواب اجل تیره سرانجام اسیر
شمع دیدار کسی در نظرم می سوزد
که چو پروانه پر نامه برم می سوزد
پر طاوس کشد سایه آن جلوه به خاک
هر قدم شوق به رنگ دگرم می سوزد
انتظارت نشود سرمه کش دیده کس
این چراغی است که از چشم ترم می سوزد
عضو عضوم سبق سوختن از هم گیرند
جگر از سینه ودل از جگرم می سوزد
هست در هر دو جهان داغ تو سرمایه من
هر کجا می روم آتش به سرم می سوزد
شمع بالین من امشب قد دلجوی کسی است
دل خورشید ز رشک جگرم می سوزد
نکند خواب اجل تیره سرانجام اسیر
شمع دیدار کسی در نظرم می سوزد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.