۱۳۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۴۵

دیوانه او غیر تحمل نشناسد
گر سنگ رسد بر سرش از گل نشناسد

خاموشی ما بسکه در این باغ اثر کرد
کس بوی گل از ناله بلبل نشناسد

در دل غم و در دیده نگه بی تو غریب است
غارت زده اسباب تجمل نشناسد

بیگانگی است آنکه خریدار دل ماست
صید تو بجز دام تغافل نشناسد

شد زنده جاوید اسیر از غم پنهان
تنها چو تویی شعله تنزل نشناسد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.