۱۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۶۴

گر چه مجنون را محبت از هوس زایل نشد
سست همت بین که هر نقش پیش محمل نشد

تا سواد از سطر زنجیر جنون روشن نکرد
طفل ما را در دبستان دانشی حاصل نشد

در قمار عشق باشد باختن نقش مراد
تا کسی را دل نرفت از دست صاحبدل نشد

نذر دیر و کعبه از داغ درون با صد نیاز
شمعها بردیم تا او شمع هر محفل نشد

درد مجنون را طواف کعبه بهبودی نداشت
هرگز افسون محبت از دعا زایل نشد

سینه را نگشود از تنگی دری بر روی دل
تا گشادی از کلید خنجر قاتل نشد

ناخن عشقت گره از رشته هرکس گشود
هرگز او را یک سر مو عقده ای مشکل نشد

رحم اگر آید تو را در کشتنم تأخیر چیست
هرگز او را یک سر مو عقده ای مشکل نشد

رحم اگر آید تو را در کشتنم تأخیر چیست
صید وحشی کی گرفت آرام تا بسمل نشد

موج دریا کی به کامش خنجر طوفان شکست
در محبت کشتی ما تشنه ساحل نشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.