هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و پراحساس است که در آن شاعر از عشق، رازداری، درد فراق و امید به وصال سخن میگوید. او از نگاه معشوق، زخمهای عشق و امید به دیدار دوباره میگوید و از قدرت عشق و جذبههای آن سخن میراند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک کامل نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند زخم عشق و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۵۹۵
به تغافل اگرم چشم تو رسوا نکند
راز پنهان مرا ورد زبانها نکند
هیچ غم نیست که از ما همه عالم ببرند
تیغ مژگان تو قطع از ما نکند
شده ام زخمی طفلی که چو از من گذرد
زیر لب خندد و از شرم تماشا نکند
دارد امید هماغوشی خاک قدمی
دیده من که به خورشید بغل وا نکند
شرر اشک ز آتشکده دل داریم
چشم ما تکیه به سرمایه دریا نکند
گر بود سلسله زلف تو در دست اسیر
عمر صد خضر به یک موی تو سودا نکند
راز پنهان مرا ورد زبانها نکند
هیچ غم نیست که از ما همه عالم ببرند
تیغ مژگان تو قطع از ما نکند
شده ام زخمی طفلی که چو از من گذرد
زیر لب خندد و از شرم تماشا نکند
دارد امید هماغوشی خاک قدمی
دیده من که به خورشید بغل وا نکند
شرر اشک ز آتشکده دل داریم
چشم ما تکیه به سرمایه دریا نکند
گر بود سلسله زلف تو در دست اسیر
عمر صد خضر به یک موی تو سودا نکند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.