۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۰۰

رشک حسنت خار در پیراهن گل می کند
طره ات آشفتگی را دام سنبل می کند

می کنی مستانه سیر باغ و می سوزم ز رشک
سایه هر برگ را شوق بلبل می کند

بسکه از چشم سیاهش دیده ام بیگانگی
می کند گر لطف پندارم تغافل می کند

شعله بر خاشاک چون افتد شود خود بیقرار
عشق بیتاب است اگر عاشق تحمل می کند

طفل مکتبخانه ناز است چشم او اسیر
خامه مژگان به کف مشق تغافل می کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.