هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و تنگ‌نظری در عشق و زندگی سخن می‌گوید. شاعر احساس می‌کند که دلش به اندازه یک قطره باران تنگ است و فرصت‌ها برای عاشقان محدود است. او از ناامیدی، تنهایی و محدودیت‌های زندگی بدون عشق می‌نالد و به شرایط سخت عاشقان اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و ناامیدی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال سنگین و نامفهوم باشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و عرفانی آن نیاز به درک بالاتری از زندگی و عشق دارد.

شمارهٔ ۶۰۷

چون دل ما گر دل یک قطره باران تنگ بود
دستگاه گریه بر ابر بهاران تنگ بود

تیغ مژگان تو می زد گر صلای قتل عام
فرصت بسمل شدن بر جانسپاران تنگ بود

نا امیدی بین که بر مجنون عالمگرد ما
کوه و صحرا چون دل امیدواران تنگ بود

رخصت صد خانقاهم بود از هر پیر عشق
کار بر من چون دل پرهیزگاران تنگ بود

شوق تنهایی به زنجیر خیالم می کشد
ورنه بر من زندگی بی دوستاران تنگ بود

توبه را تکلیف ساقی کرد لبریز شکست
ساغر ما بی نصیب و ظرف یاران تنگ بود

هرکجا چیدم بساط نقد نظمی چون اسیر
وقف دزدی شد که دست طبع یاران تنگ بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.