هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از نگاه معشوق و تأثیر آن بر شاعر سخن می‌گوید. چشمان معشوق مانند ساقی، شاعر را مست کرده و یادآور روزهای گذشته است. شاعر از زهد دروغین خود پشیمان است و درد عشق را با رمز و رازهای افسانه‌ای توصیف می‌کند. ویرانی دل او را به آرامش رسانده و دردش مانند صندل در این ویرانه پراکنده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین احساسی سنگین، آن را برای گروه سنی بالاتر مناسب می‌سازد.

شمارهٔ ۶۱۴

چشمت امشب ساقی و بیطاقتی پیمانه بود
یک نگاه آشنا تکلیف صد میخانه بود

لطف پنهان ناز پرورد تغافل بوده است
یاد ایامی که با من چشم او بیگانه بود

می زدم امروز لاف زهد پیش زاهدی
تار آه از پاره دل سبحه صد دانه بود

دوش از نظاره شمع رخش خوابم ربود
هر سر مژگان شوخش رمز صد افسانه بود

شد فزون آسایش ما از خرابیهای دل
صندل درد سر ما گرد این ویرانه بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.