هوش مصنوعی: این متن شعری است که به زیبایی‌های فصل بهار و تأثیرات آن بر طبیعت و روح انسان می‌پردازد. در آن از عناصری مانند باران، گل‌ها، پرندگان و باغ صحبت می‌شود و احساس شاعر نسبت به این فصل و مفاهیم عمیق‌تر مانند زندگی، مرگ و عشق بیان می‌شود.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق و استعاری است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از واژه‌ها و تصاویر شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارند.

شمارهٔ ۶۵۰

ساغری دارد به کف هر قطره باران بهار
فیض ساقی گشته مفت باده نوشان بهار

عیش بر هم می خورد خوی لطافت بار کیست
از هوا غافل مشو جان تو و جان بهار

زخم کاری می برد رنگ از رخ (و) رخسار باغ
می روم از همت تیغت به میدان بهار

از گلستان مطلبم سرو و گل و شمشاد نیست
شمع آهی کرده ام نذر شهیدان بهار

اضطراب برگ برگش چون پی گم کرده است
خانه بر دوش هوای اوست جولان بهار

در نظر هر قطره باران چراغ دیگر است
ابر را پروانه کرد آخر چراغان بهار

بسکه می ترسم ز دل گلهای رازش بشکفد
نشنوم از هیچ کس یک بیت در شان بهار

سرو و گل در سجده می آید نمی دانم اسیر
خطبه حسن که می خوانند مرغان بهار
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.