۱۲۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۶۷

دیده ام از گرد گلگون تو جولان دگر
در نظر کی آیدم سیر گلستان دگر

بت پرستی را هنوز امروز با من کارهاست
از خطش دیدم سواد کافرستان دگر

خوانده ام مضمون حرفش را حیات تازه ای است
کرده ام هر دم نثار نامه اش جان دگر

آبرو داری پریشانی رواج کار توست
گل پس از آشفتگی دارد چراغان دگر

منکه دور از سنگ طفلان می توانم شور کرد
می برم شهر جنون را در بیابان دگر

چون کنم شکر نوازشهای پنهان چون کنم
منفعل می سازدم هر دم به احسان دگر

دل نمی گیرد قرار از یاد مژگانش اسیر
دیده در طالع مگر زخم نمایان دگر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.