۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۹۸

جایی که گل از ناله کند بال و پر خویش
چون ذره فتادیم به دام نظر خویش

تا کعبه به یک گردش چشم تو دویدیم
شرمنده نگشتیم ز عزم سفر خویش

بی شور جنون فال بیابان نتوان زد
خضریست محبت که بود راهبر خویش

چون پاره دل دامن هر خار گرفتیم
منت نکشیدیم ز مژگان تر خویش

کیفیت منصور از این باده خماری است
می زیبد اگر مست تو نازد به سر خویش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.